مردم عادی چگونه می توانند سرنوشت خود را تغییر دهند؟سریعترین راه برای تغییر سرنوشت

برای تغییر سرنوشت خود، باید آگاهانه تفکر خود را تغییر دهید.

مردم عادی چگونه می توانند سرنوشت خود را تغییر دهند؟سریعترین راه برای تغییر سرنوشت

  • آگاهانه چیزهای جدید و اطلاعات جدید را بپذیرید به جای اینکه آنها را با غریزه و اینرسی رد کنید.
  • زیرا در میان غرایز ما، هنگام مواجهه با چیزهایی که با آنها ناآشنا هستید، غریزه ما امتناع است.
  • این یکی از راه های غریزی ما برای محافظت از خود است.
  • اما دقیقاً همین غریزه صیانت از خود است که بیش از 99 درصد از پیشرفت ما را مختل می کند.

چن ویلیانگآنچه می خواهم با شما به اشتراک بگذارم، در واقع، بسیاری از چیزها یکسان هستند، تا زمانی که بتوانید هسته و کلید را درک کنید.

مثل این است که وقتی تازه وارد یک میدان شده ایم، از سرعت بسیار بالایی برای رسیدن به نتایج خاصی استفاده می کنیم.

چرا؟فقط به این دلیل که ما اشتراکات زیادی داریم.

بعد،چن ویلیانگبر اساس تجربیات گذشته خودم و دوستانم نکاتی را خلاصه و به اشتراک خواهم گذاشت.

این نکات دانش، نه اینکه بگوییم چقدر پول برای یادگیری خرج شده استبازاریابی اینترنتیبدانید چگونه

بیشتر این است که چند مسیر انحرافی انجام شده و چقدر هزینه پرداخت شده است، و درس ها اغلب گران تر از تجربه هستند.

پنج مرحله رشد فردی تقریباً خلاصه شده است و مرحله اول مرحله دریافت اطلاعات است.

آیا می توان سرنوشت مردم را تغییر داد؟

بسیاری از افراد ممکن است این را تجربه کرده باشند:

  • این است که بسیاری از اوقات موفقیت ما، یا تغییر سرنوشت، ممکن است در واقع هیچ ربطی به تلاش ما نداشته باشد.
  • یا از یک پیام؛
  • یا، کتابی را می بینید.
  • شما کسی را می بینید
  • حتی یک کلمه هم شنیدم.

سپس به شما می فهماند:

  • بگذارید سرنوشت خود را تغییر دهید، شناخت گذشته خود را تغییر دهید، این احساس ظهور است.
  • سپس تفکر شما تغییر می کند و اعمال شما تغییر می کند.
  • در پایان، نتایج شما سرنوشت شما را تغییر خواهد داد.

چگونه می توان سرنوشت را تغییر داد؟

بسیاری از مردم هر روز همان کار را تکرار می کنند و چندین سال است که هیچ تغییری رخ نداده است.

من معتقدم که امروزه بسیاری از مردمزندگی، در حال تکرار اتفاقی هستند که سه سال پیش یا حتی پنج سال پیش رخ داده است.

معلوم شد که او پر از فانتزی در مورد آینده است و در نهایت مجبور شد برای حفظ زندگی خود کارهای ارزان قیمت انجام دهد.

شخصی به سمت نظافتچی ها رفت، بدون هیچ محافظی بیرون پنجره های طبقه 27 ایستاد و شیشه را پاک کرد.

او به طور تصادفی چندین بار حوله را رها کرده است، می دانید اولین غریزه چیست؟فقط پایین بپرید و حوله را بردارید.

بنابراین، اگر پاسخ به موقع نباشد، ممکن است چنین فردی در این دنیا وجود نداشته باشد.

بنابراین ، اکنون BL اغلب گذشته را به یاد می آورد و واقعاً احساس می کند که بسیار خوش شانس است که می تواند تا امروز زندگی کند.

دنیای فقرا و ثروتمندان بسیار متفاوت است:

در طول پنج سال، بی‌ال ارزان‌ترین شغل را انتخاب کرد و در زمستان برای شستن فرش برای دیگران به ساختمان رفت.نام آن ساختمان تا به امروز توسط بی‌ال‌بی‌ال به یادگار مانده است، بسیار عمیق است، به آن ساختمان پان آسیا می‌گویند.

بیرون برف می وزید و باد گاز می گرفت BL ماشین را هل داد تا به داخل ساختمان برود.

بعد که در را باز کردم، نسیم گرمی را حس کردم که به صورتم می وزد.

هوا مثل بهار گرم بود، بنابراین در آن لحظه بی‌ال می‌دانست که در این دنیا، دو جهان می‌توانند همزمان وجود داشته باشند--دنیای فقیران و دنیای ثروتمندان، اغلب با یک در از هم جدا می شوند، اما دنیاهایی از هم جدا هستند.

سپس در ساختمان اداری ساختمان، تعداد زیادی خواهر و برادر بسیار جوان هستند.

آنها چند سال از BL بزرگتر نبودند، اما لباس آنها، محیطی که در آن بودند، برای BL در آن زمان، مانند یک موفقیت نهایی بود که هرگز نمی شد دنبال کرد.

بنابراین قلب BL در آن زمان بسیار دردناک بود، این یک نوع احساس سوزن سوزن شدن بود.

چرا، چون BL ها تقریباً همسن هستند، اما آنها دانشجوی کالج هستند و آنها کارگران یقه سفید هستند.

و بی‌ال فقط یک کارگر مهاجر است که ماشینی را برای شستن فرش فشار می‌دهد، بدنش پر از گل، شلوارش، و سوراخی پاره شده، حتی کفش‌هایش باز است.انگشتان بزرگ پا آشکار می شوند.

بنابراین در آن زمان در شناخت بی‌ال، تنها چیزی که می‌توانست زندگی و سرنوشت بی‌ال را تغییر دهد، مطالعه بود، اما این تنها راه دیگر وجود نداشت.

از جمله شرکای گروه BL، برخی از آنها ممکن است در آن زمان یکدیگر را می شناختند.

در آن زمان آنها در ساختمان اداری نشسته بودند، کارگر یقه سفید داخل ساختمان اداری بود و ب.ال کارگر مهاجری بود که بیرون فرش می شست.

اما امروز می آیند تا به اشتراک BL گوش دهند، به سخنرانی BL گوش دهند، این احساس است.

زیرا قبل از آن من برای تمام زندگی امید زیادی داشتم:

  • اما من به خاطر واقعیت مجبور شدم کارهایی را انجام دهم که نمی خواستم انجام دهم و هر روز در این ساختمان اداری سطح بالا قدم می زدم.
  • در چنین هتل پنج ستاره ای، هیچ چیز متعلق به BL نیست و هیچ شیوه زندگی متعلق به BL نیست.
  • BL فقط می تواند آن بالش های نرم، آن لحاف ها و تخت های راحت را هنگام شستن فرش در شب لمس کند.
  • این شیوه زندگی است که BL آرزوی آن را دارد، اما بسیار دور از دسترس است.

وقتی وارد این زندگی می شویم طرد می شویم، مشتاقیم که سرنوشت خود را تغییر دهیم.

اما زمانی که برای مدت طولانی در یک محیط بمانید، زمانی که اطرافیان شما این نوع کار را انجام می دهند متوجه خواهید شد.

در واقع، شما به تدریج ناخودآگاه تغییر کرده اید و حتی نمی دانید که تغییر کرده اید.

بنابراین در پنج سال پس از آن، BL به عنوان یک باربر و به عنوان یک صنعتگر کار کرد.

وقتی BL 17 ساله بود، یک باربر شد:

  • سوء تغذیه، وزن کمتر از 80 پوند.
  • اما یک روز بعد از ظهر، یک ماشین کامل با چهار بزرگسال، یک 46 تن سود سوزآور، یک کیسه 80 پوندی حمل کردم و وقتی آن را حمل می کردم، خون استفراغ می کردم.
  • آن تجربه هنوز در حافظه من زنده است.
  • بی‌ال به‌عنوان یک دست‌ساز کار می‌کند، در زمستان به دیگران کمک می‌کند تا گل و لای را پاک کنند، غارهای یخی باز را در هم می‌کوبد، با پای برهنه در آن می‌ایستد، و در فاضلاب تا کمر می‌ایستد.
  • سپس یک بیل و یک بیل به سمت بالا چرخیدند که باعث شد بالاتنه خسته شود و پایین تنه سفت و بیهوش شود.

در تابستان برای برداشتن برنج به دیگران کمک کنید:

  • کمک به دیگران در چیدن برنج در تابستان، وقتی خم می‌شوید، یک روز کامل خواهد بود.
  • آفتاب در پشت و بازوها ابتدا قرمز بود و سپس شروع به تاول زدن کرد.
  • سپس پس از ترکیدن تاول ها، پوست شروع به کنده شدن می کند و می توان سه لایه پوست را در یک مکان جدا کرد.
  • گاهی ممکن است به طور تصادفی سوراخ شود و زخم پر از گل باشد.
  • ناخن های پا کم کم توسط شما پر می شود و سپس کل ناخن ها به زور پایین می آیند.

زندگی BL به مدت پنج سال به طول انجامید.

چگونه سرنوشت خود را تغییر دهیم؟

چگونه فرصت های کارآفرینی را پیدا و شناسایی کنیم؟کسانی که در حفاری و گرفتن فرصت ها مهارت دارند، جونجی هستند

سپس بسیاری از مردم ممکن است بپرسند، چرا سرنوشت را تغییر نمی دهیم؟چگونه سرنوشت خود را تغییر دهیم؟

حتی الان هم اغلب به یاد می‌آورم: چرا در آن زمان سرنوشتم را تغییر ندادم؟

آیا واقعا تغییر سرنوشت اینقدر سخت است؟نه

از جمله آنچه بعدا اتفاق افتاد، همچنین ثابت می کند که تغییر اغلب فقط یک لحظه است.

اما بسیاری از مردم هرگز به تغییر فکر نمی کنند، آنها فقط در همان ابتدا به تغییر گذشته فکر می کنند.

با این حال، بی ال کم کم این نوع زندگی را پذیرفته است و فکر می کند که باید این شیوه زندگی او باشد، زیرا همه اطرافیان او همین کار را می کنند.

بنابراین من قبلاً این شیوه زندگی را پذیرفته ام و دیگر به تغییر سرنوشتم، این نوع ایده فکر نمی کنم.

در یک باتلاق شناختی گیر کرده است

دقیقاً همانطور که اکنون اغلب درک نمی کنیم، افرادی که به آنها نگاه می کنیم چیزهای زیادی می دهند اما بسیار کم می گیرند.

  • به عنوان مثال، ما آن دسته از دانشجویان کالج را می بینیم که برای پخش آگهی می روند و تنها چند ده دلار در روز درآمد دارند.
  • ما متوجه نخواهیم شد زیرا فکر می کنیم او می توانست از راه ساده تر و مناسب تر پول بیشتری به دست آورد.

وقتی متکدیانی را می‌بینیم که توانا هستند، فکر می‌کنیم:

  • شما دست و پا دارید، پس چرا شغل پیدا نمی کنید؟
  • چرا التماس میکنی

همچنین، شاهد بودیم که برخی از دانشجویان دختر برای خرید آیفون، عکس‌های برهنه گرفتند تا وام بگیرند.

بعداً ممکن است عکس‌های برهنه لو رفته باشد و وام قابل تصور نبوده و حتی از شدت عصبانیت دست به خودکشی زده است...

ما اغلب چنین گزارش هایی را می بینیم:

  • در شناخت ما، آن را باورنکردنی خواهیم یافت، آیا این یک گوشی اپل نیست؟
  • اگر ما توان مالی آن را نداشته باشیم، اصلاً نمی توانیم آن را بخریم یا فقط چند هزار دلار است؟
  • ما خیلی راحت می توانیم آن را به دست آوریم، چرا او برای یک وام برهنه برود؟

اما ما متوجه این واقعیت نیستیم که در شناخت آنها، همه چیز عادی است، آنها در یک باتلاق شناخت گیر کرده اند.

مانند دانشجویان کالج، چرا آنها برای توزیع بروشور بروند؟

  • چون همکلاسی هایش در حال پخش تراکت هستند.
  • حتی بسیاری از مدارس هم اکنون چنین سازمان هایی دارند.
  • به ویژه دانشجویان کالج را سازماندهی کنید تا به دیگران در توزیع آگهی کمک کنند، چرا آنها به دیگران کمک می کنند تا به بیلبوردها بروند؟
  • به خصوص در نمایشگاه زیبایی گوانگژو، شما در محل برگزاری صف می‌روید و تابلوهایی در دست دارید و شعار می‌دهید.
  • اما آنها فقط می توانند روزانه ده ها دلار دریافت کنند و اساساً همه دانشجویان کالج لایه به لایه از آنها کسر می شود.

ما فکر خواهیم کرد که شما، یک دانشجوی کالج، کار اشتباهی انجام می‌دهید و می‌توانید با آبرومندی و آسانی درآمد کسب کنید.

یا کاری ارزشمندتر و معنادارتر انجام دهید.

اما نکته کلیدی این است که آنها متوجه این موضوع نمی شوند، به این فکر نکرده اند که چگونه سرنوشت خود را تغییر دهند و نمی دانند که این کار چه اشکالی دارد.

به دلیل اطرافیان، همکلاسی هایشان این کار را انجام می دهند.

آنها ندانسته در این باتلاق شناخت افتاده اند و نمی دانند که این کار درستی است.

گدا نیز چنین کرد:

  • حتی در برخی از مناطق چین چنین روستاهای متکدی حرفه ای وجود دارد.
  • در این روستاها هر خانواری گدا است.
  • کودکان ابزار دیگری هستند، حتی اجاره فرزندان دیگران به منظور گسترش مقیاس.
  • آنها فکر نمی کنند مشکلی در آن وجود داشته باشد زیرا همه اطرافیان آن را انجام می دهند.

با روحیه بالا، پر از آرمان های والا

درست مانند BL در آن زمان، او مغرور و پر از آرمان های والا بود.

اما در دام زندگی، به طور تصادفی وارد دایره وجود دارد.

بعد کم کم آن زندگی را پذیرفتم.

چرا؟زیرا همه اطرافیان شما این کار را انجام می دهند.

در آغاز، شما آرزو داشتید که سرنوشت خود را با موفقیت تغییر دهید، اما هیچکس به شما یاد نداد که چگونه سرنوشت خود را با موفقیت تغییر دهید.

آن وقت افراد اطراف شما فقط می توانند به شما یاد بدهند:

  • چگونه شیشه را بیشتر تمیز کنیم؟
  • چگونه می توانم فرش بیشتری را با پاک کننده های کمتر بشوییم؟
  • چگونه می توانیم از آن دور شویم و روزی دو هکتار برنج بچینیم؟
  • پس فکر میکنی این باید زندگیت باشه...
  • هرگز فکر نمی کنید آن ماشین های لوکس، آن خانه های لوکس، آن ساختمان های اداری سطح بالا، آن کت و شلوارها و کفش های چرمی به شما ربطی دارند.
  • پس آنچه واقعاً ما را نابود می کند، شرایط عینی ما نیست، بلکه ادراکات ماست.
  • بلکه ناخودآگاه در باتلاق گل آلود قدرتمندی افتاده ایم که توسط محیط، افراد اطراف و شناخت ما شکل گرفته است، اما عمیقاً از آن بی خبر هستیم.

سرنوشت را با چه چیزی تغییر دهید؟

آیا تغییر سرنوشت سخت است؟سخت نیست.

قسمت سخت این است که ما متوجه نمی شویم که باید سرنوشت خود را تغییر دهیم.

بعداً، BL چگونه سرنوشت را تغییر داد؟بنابراین در نگاهی به گذشته، BL در واقع بسیار ساده است.

خواندن سرنوشت را تغییر می دهد

BL با موفقیت سرنوشت خود را تغییر داد زیرا یک روز با دختری آشنا شد که در یک کتابفروشی کار می کرد.

او اغلب BL را برای بازی به کتابفروشی خود دعوت می کند.

سپس، کتاب های الهام بخش زیادی در مورد امور مالی کسب و کار دیدم.

یکی از آنها کتابی درباره داستان والتون موسس وال مارت ▼ است

زندگینامه شماره 3 والتون بنیانگذار وال مارت

بعد از آن کتاب فهمیدم که غرفه های اصلی را می توان زنجیر کرد، چیزی که به آن کپی می گویند و به آن کانال می گویند.

بنابراین، این ایده کارآفرینانه در قلب BL شروع به جوانه زدن کرد.

می خواهم یک کسب و کار راه اندازی کنم، اما بدون سرمایه، باید چه کار کنم؟

سپس فقط می توانید با راه اندازی غرفه شروع کنید.

BL به وضوح به یاد می آورد که BL تمام سرمایه ها را شروع کرد، فقط 200 یوان.

و سپس به 17 کیف پول.

از جمله این کیف پول، الان خیلی ها آن را دیده اند و حتی بی ال چند سال پیش برای سخنرانی به جایی رفت.

یک مهمان در آن زمان حتی یک کیف پول BL در آن سال خرید.

سپس بعد از کلاس او به طور خاص BL را پیدا کرد و یک عکس دسته جمعی با BL گرفت.

چگونه می توان سرنوشت را تغییر داد؟

در واقع، سرنوشت زندگی تغییر می کند، اغلب فقط یک لحظه.

به خاطر آن کتاب بود که BL شروع به این ایده از تغییر کرد و سپس BL این کار را انجام داد.

در یک سال و نیم، بی‌ال چمدانی را کشید و به 13 استان اطراف سفر کرد و سپس این کیف پول را به 13 استان آورد.

البته برای BL، این کیف پول در واقع نوعی تغییر سرنوشت موفقیت آمیز است.

فقط ناخودآگاه، BL یک کیف پول پیدا کرد.

در نتیجه، من به چندین بازار عمده فروشی کالاهای کوچک معروف در منطقه اطراف رفتم:

  • از جمله برخی از بازارهای چمدان و کالاهای چرمی، از جمله شهر کوچک کالا در لینی، شاندونگ.
  • ژنگژو در هنان، هبی، ییوو در ژجیانگ... BL همه بازدید کرده‌اند.
  • معلوم شد که این بازارهای عمده فروشی این کیف پول را ندارند.

بنابراین، BL این را به عنوان یک فرصت دید، و سپس چمدان خود را کشید و در 13 استان سفر کرد.

روزها برای فروش به فروشگاه می روم و شب ها یک غرفه خیابانی راه اندازی می کنم و در حین راه اندازی غرفه خیابانی به معرفی محصولات و صدور کارت ویزیت می پردازم.

BL به وضوح به یاد می آورد که در آن زمان فقط XNUMX کیف پول وجود داشت، اما او برای امضای یک نماینده رفت.

این نماینده دروازه جنوبی بازار Awanxing در پیژو جیانگ سو است و فروشگاهی به نام "عمده فروشی هدایای چینی-روسی" وجود دارد.

در آن زمان هیچ بسته بندی مناسبی وجود نداشت، یک جعبه ست چای بود که توسط BL به همراه یک "لوازم بهداشتی امپراتوری" داده شده بود که حاوی این کیف پول بود.

سپس به این فروشگاه عمده فروشی بروید، با او در مورد تجارت صحبت کنید، سپس نماینده را امضا کنید و قبل از تحویل درخواست پرداخت کنید.

حتی وقتی به شهر خود برگردید می توانید آن را ببینید.در آن زمان، بسیاری از مغازه ها، از جمله مغازه های چمدان فروشی قدیمی در خیابان عابر پیاده به سبک کره ای، برای تهیه کالا از BL در آن زمان می رفتند.

در یک سال و نیم این کیف پول در سراسر کشور به فروش رسیده است:

  • کیسه هایی از غرفه های خیابانیواچات، به جواهرات فروشی ها، فروشگاه های هدیه;
  • از جمله بسیاری از فروشگاه های کالاهای چرمی، همه آنها از BL خرید می کنند.

BL هم الان داره فکر میکنه اگه واقعا جرات رفتن به این فروشگاه ها رو نداره چرا؟

  • از آنجایی که BL اکنون می داند که این فروشگاه های تخصصی هستند و همه آنها توسط مارک مجاز هستند، چگونه می توانند بعداً از BL کالا بخرند؟
  • اما فقط به این دلیل که BL در آن زمان چیزی نمی دانست، چنین محدودیتی در ذهن او وجود نداشت.
  • در نتیجه من برای تبلیغ آن رفتم و در نتیجه مردم واقعاً از شما خرید کردند.

شناخت مغز ما را محدود می کند

اغلب اوقات، این شناخت در مغز ما است که ما را محدود می کند.

حتی تجربه ما، به دلیل این تجربه طولانی مدت، زبان ثابت تفکر و شناخت، ما را از انجام بسیاری از کارها باز می دارد.

غل و زنجیر مغز را بردارید

الان خیلی ها باور نمی کنند.

از جمله آخرین بارترموولوتجارت الکترونیکیروی پلتفرم، مرد جوانی را دیدم که در حال تبلیغ یک محصول فناوری خاص بود، او روزی یک BMW درآمد داشت.

اما متوجه خواهید شد که محصولات آن محصولاتی هستند که بیش از ده سال پیش ساخته ایم:

از جمله نحوه فروش، نحوه نشان دادن و نحوه صحبت کردن، دقیقاً مشابه زمانی است که ده سال پیش آن را انجام دادیم.

گفتن این حرف به این معنی است که باید قید و بند مغزمان را برداریم.

در واقع، بسیاری از کسب و کارها، یا حتی هر کسب و کاری، می توانند ارزش دیگری را داشته باشند، شیوه دیگری از تفکر، و انجام دوباره آن را داشته باشند.

حتی اگر تجارتی باشد که بیش از ده سال پیش توسط دیگران انجام شده باشد.

به خاطر چنین کیف پولی است، نه اینکه چقدر برای BL پول درآورده است، بلکه از این به بعد اجازه داده است که بی‌ال دری را باز کند.

از طریق این در، BL افراد زیادی را پشت سر دارد:

  1. با افرادی که نمایشگاه‌های تجاری برگزار می‌کنند و در جاده نمایشگاه‌ها قدم می‌زنند، بشناسید.
  2. با افرادی که بازاریابی کنفرانسی انجام می دهند آشنا شوید و مسیر بازاریابی کنفرانسی را شروع کنید.
  3. بعدا باز کنیدبازاریابی ویچتبستر آموزشی برای برگزاری اساتید برتر داخلی و خارجی از تمامی اقشاربازاریابی اجتماعیدوره.
  4. از همان ابتدا فقط می توانستم روزانه 700 یوان درآمد داشته باشم، اما می توانم روزانه ده ها هزار یوان در نمایشگاه کسب کنم.
  5. پس از یک جلسه یا کنفرانس، می توانیم XNUMX میلیون یوان را در محل بفروشیم، که فقط چند سال کوتاه است.

اکنون که به گذشته نگاه می کنیم، در پنج سال اول زندگی بی ال که وارد جامعه شد، بی ال به سختی به این فکر می کرد که چگونه سرنوشت خود را تغییر دهد.

تنها در چند سال کوتاه پس از آن، BL دستخوش تغییرات زمین لرزه ای شده است.

مردم چگونه می توانند سرنوشت خود را تغییر دهند؟

بنابراین تغییر سرنوشت ربطی به زمان ندارد.

تغییر سرنوشت یعنی شکستن خودآگاهی.

تا زمانی که خودآگاهی خود را بشکنید، سرنوشت شما تغییر خواهد کرد، اغلب فقط در یک لحظه.

شناخت ذاتی را بشکنید و سرنوشت را فورا تغییر دهید

این روش شکستن شناخت ممکن است فقط یک کتاب، یک شخص، یک قطعه اطلاعات یا حتی یک جمله باشد.

او شما را از خواب بیدار می کند، شما یک قیامت دارید، و سرنوشت شما دوباره تغییر کرده است، و آنقدر سریع است که سرنوشت خود را تغییر می دهید.

تغییر دهنده سرنوشت، به شما کمک کند تا سرنوشت خود را تغییر دهید

تغییر دهنده سرنوشت: دانش سرنوشت را تغییر می دهد، مهارت ها زندگی را در رتبه چهارم قرار می دهند

چن ویلیانگبه اشتراک گذاری مقاله وبلاگ، نه تنها چیزهای زیادی به شما می دهدارتقاء وبزه کشیروش کمی

اگر جمله ای از آن شنیدید، این جمله شما را بیدار می کند.

شما یک قیامت دارید و ممکن است زندگی شما با موفقیت تغییر کند.

سریعترین راه برای تغییر سرنوشت به همین سادگی است.

زیرا در زندگی،چن ویلیانگخیلی وقت ها تغییر می کند و حالا یادم می آید به خاطر یک شخص یا حتی یک کتاب، یک جمله است.

اگر شما نیز می خواهید با موفقیت و به سرعت سرنوشت خود را تغییر دهید، توصیه می شود مقالات زیر را کلیک کرده و مطالعه کنید

وبلاگ امید چن ویلیانگ ( https://www.chenweiliang.com/ ) به اشتراک گذاشت «مردم عادی چگونه می توانند سرنوشت خود را تغییر دهند؟سریعترین راه برای تغییر سرنوشت" برای کمک به شما.

به اشتراک گذاری لینک این مقاله خوش آمدید:https://www.chenweiliang.com/cwl-1603.html

به کانال تلگرام وبلاگ چن ویلیانگ خوش آمدید تا از آخرین به روز رسانی ها مطلع شوید!

🔔 اولین نفری باشید که "راهنمای استفاده از ابزار هوش مصنوعی بازاریابی محتوایی ChatGPT" را در فهرست بالای کانال دریافت می کنید! 🌟
📚 این راهنما حاوی ارزش بسیار زیادی است، 🌟این یک فرصت نادر است، آن را از دست ندهید! ⏰⌛💨
اگر دوست داشتید به اشتراک بگذارید و لایک کنید
اشتراک گذاری و لایک های شما انگیزه مستمر ما هستند!

 

发表 评论

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. از زمینه های مورد نیاز استفاده می شود * 标注

به بالا بروید